بيماريهاي مهم مشترك بين انسان و دام
مشمشه يكي از بيماريهاي باكتريائي مسري خطرناك است كه اغلب سبب ابتلاء تك سميها ميگردد؛ بيماري بشدت كشنده بوده و از اهميت بالائي در جمعيتهاي اسب برخوردار است .اين بيماري از جمله بيماريهاي مهم مشترك بين انسان و دام ميباشد.
عامل بيماري :
عا مل بيماري باكتري گرم منفي غير متحرك فاقد كپسول و غير هاگزا بنام پزودومناس مالئي ( Pseudomonas mallei ) است كه بعضاً در مراجع جديد به نام بورخولدريا مالئي ( Burkholderia mallei ) نيز ناميده شده است .
اپيدميولوژي :
پزودومناس مالئي يك انگل اجباري بوده كه بسهولت توسط نور ؛ حرارت و ضد عفوني كننده هاي معمولي از بين ميرود و بنظر نميرسد در يك محيط آلوده بيش از شش هفته باقي بماند . اسبها ؛ قاطرها و الاغها از گونه هاي معمول در گير ميباشند . بيماري در اسب بيشتر بسمت شكل مزمن پيشرفت مينمايد در صورتيكه قاطرها و الاغها بيشتر بشكل حاد بيماري مبتلا ميشوند . حيواناتي كه از تغذيه بدي برخوردارند ويا در محيط نامطلوب نگهداري مي شوند از حساسيت بيشتري برخوردارند . انسان نيز در زمره جانداران حساس به اين عامل عفوني است كه معمولاً بيماري منجر به مرگ مي شود . حيوانات آلوده و يا حامليني كه در ظاهر سالم بوده واز بيماري جان سالم بدر برده اند عمده ترين منابع عفونت بشمار مي آيند . نحوه انتشار آلودگي بدان صورت است كه آسيبها وضايعات ريوي (آبسه مانند ) پاره شده و عامل بيماري بدرون برونشيولها راه يافته وباعث عفوني شدن مجاري تنفسي فوقاني ميگردد كه در نتيجه سبب دفع ارگانيسم از بيني ودهان خواهد شد . انتشار بيماري اغلب از طريق بلع مواد غذائي آلوده با منشا ذكر شده اتفاق مي افتد كه در اين زمينه آبشخورهاي مشترك ( آلوده ) نقش بسزائي خواهند داشت . تماس مستقيم پوست با پوست آلوده و وسايل تيمار ( مانند غشو ) اگر چه مي تواند خطر آفرين باشد ليكن بندرت ايجاد بيماري پيشرونده مينمايد . همچنين انتشار بيماري از طريق استنشاقي نيز ميتواند اتفاق بيافتد اما اين شكل آلودگي احتمالاً تحت شرايط طبيعي نادر مي باشد .
مشمشه هم اكنون از كشورهائي همانند آمريكاي شمالي ريشه كن شده است اما مناطقي از جهان منجمله آسياي صغير ؛ آسيا و آفريقا همچنان آلوده مي باشند .
از آنجا كه اخيراً پرورش و نگهداري اسب بويژه بصورت متراكم در حال رشد مي باشد و جابجائي دامها در اين شرايط بيش از گذشته و به مقاصد مختلف صورت مي پذيرد ؛ بروز و شيوع بيماري مشمشه در اين جمعيتها دور از انتظار نمي باشد . در تحت چنين شرايطي ميزان مرگ ومير بسيار بالا خواهد رفت و در تعداد كمي از حيوانات كه بظاهر بهبود مي يابند ( حاملين ) بيماري ابقاء مي يابد . بندرت ممكن است حيوانات بطور كامل بهبود يابند . گوشتخواراني همانند شير ممكن است با خوردن گوشت آلوده به بيماري مبتلا شوند . همچنين آلودگي در گوسفند و بز نيز ديده شده است .
با وجوديكه انسانها به بيماري خيلي حساس نيستند اما از طريق جراحات پوستي ممكن است به بيماري ؛ بشكل گرانولوماتوز و پيمي مبتلا شوند . مرگ ومير موردي از ميزان بالائي برخوردار است .
بطور كلي اسبدارها كه در ارتباط مستقيم و تنگاتنگ با اسبها مي باشند و بويژه دامپزشكاني كه بدون دقت عمل لازمه اقدام به كالبد گشائي حيوانات آلوده مينمايند در معرض خطر قرار دارند .
پاتوژنز :
هجوم و حمله جرم اغلب از طريق ديواره روده اتفاق افتاده و در نتيجه آن يا بصورت سپتي سمي ( شكل حاد بيماري ) و يا بصورت باكتريمي ( شكل مزمن بيماري ) اتفاق مي افتد . عامل بيماري همواره در ريه موضعي شده اما پوست ومخاط بيني نيز در زمره مواضع معمول قرار دارند . ساير احشاء نيز ممكن است محل تشكيل ندولهاي تيپيك گردند . علائمي كه در مرحله پاياني بيماري ديده ميشود ؛ عمدتاً مربوط به برونكو پنومونيا بوده ومرگ در موارد تيپيك بيماري بسبب آنوكسي آنوكسيا پيش مي آيد .
يافته هاي با ليني :
در شكل حاد بيماري : تب بالا ؛ سرفه ؛ ريزش بيني همراه با انتشار سريع زخمهائي روي مخاط بيني و همچنين ندولهائي بر روي پوست قسمت تحتاني دستها و يا شكم بروز مي نمايد . مرگ در اثر سپتي سمي ظرف چند روز اتفاق مي افتد .
در شكل مزمن بيماري : در اين حالت از بيماري علائم بستگي به محلهائي قابل پيش بيني كه ضايعات در آنها شكل گرفته اند خواهد داشت . هنگاميكه موضعي شدن اصلي در ريه اتفاق بيافتد سرفه مزمن ؛ تنفس دردناك و خونريزيهاي مكرر از بيني اتفاق خواهد افتاد . اشكال مزمن پوستي و بيني معمولاً با هم اتفاق مي افتند . ضايعات مربوط به بيني بر روي قسمتهاي تحتاني ديواره مياني و قسمت غضروفي مياني ؛ شكل ميگيرند . ضايعات ذكر شده در ابتدا بصورت ندولهائي باقطر 1 سانتيمتر بوده كه بتدريج زخمي شده و ممكن است بيكديگر متصل شوند . در مراحل اوليه ترشحات بيني بصورت سروزي بوده كه ممكن است يك طرفي باشد وبعداً بصورت چركي و نهايتاً بصورت خون آلود تظاهر يابد كه بطور معمول اين وضعيت بيني ؛ توام با بزرگ شدن غدد لنفاوي زير فكي خواهد بود . شكل پوستي بيماري ( سراجه يا FARCY ) با ظهور ندولهاي زير جلدي ( بقطر 2-1 سانتيمتر) كه سريعاً زخمي شده و واجد ترشحات چركي برنگ عسل تيره ( قهوه اي ) خواهد شد تشخيص داده ميشود . در بعضي موارد ضايعات ؛ عمقي تر بوده و ترشح از طريق فيستولهاي ايجاد شده خارج مي شود . عروق لنفي بصورت فيبروزي ؛ قطور و شعاعي ؛ از ضايعات خارج شده و با همديگر ارتباط مي يابند . عقده هاي لنفاوي زه كشي كننده ناحيه ؛ در گير شده و ممكن است ترشحات خارجي داشته باشند . محلي كه ميتوان براي ضايعات پوستي پيش بيني كرد قسمت مياني مفصل خرگوشي است اما اين گونه ضايعات در هر قسمت از بدن ميتواند ايجاد شود .
حيوانات در گير با فرم مزمن بيماري معمولاً تا چندين ماه بيمار بوده و مكرراً بهبودي رانشان ميدهند اما عاقبت يااز پادر آمده ويا با يك بهبود ظاهري بعنوان موارد مخفي باقي مي مانند .
يافته هاي كالبد گشائي :
اگرچه هر گونه كالبد گشائي لاشه دام مبتلا به مشمشه بواسطه خطرات احتمالي ممنوع ميباشد ليكن علا ئم بيماري در كالبد گشائي بقرارزير ميباشد :
در شكل حاد بيماري خونريزيهاي پتشي متعددي در تمام اندام مشاهده مي گردد كه توام با برونكو پنموني نزله اي شديد و بزرگي عقده هاي لنفاوي برونشيال مي باشد .
در شكل مزمن بطور معمول ضايعات در ريه ها بشكل ندولهاي ارزني همانند آنچه در سل ارزني ديده ميشود در تمامي بافت ريه پخش و پراكنده مي باشند . ضايعات و زخمها روي مجاري تنفسي فوقاني خصوصاً مخاط بيني وجود داشته و باوسعت كمتري در مخاط لارنكس ؛ ناي و برونشيها ديده مي شود .
ممكن است ندولها و زخمها در پوست ودر زير پوست ( بصورت نسبتاً وسيعي ) وجود داشته باشد .
عقده هاي لنفاوي كه مسئول زه كشي محل در گير هستند معمولاً حاوي كانونهاي چركي و عروق لنفي داراي ضايعات مشابه هستند . كانونهاي نكروتيك هم چنين ممكن است در ديگر اعضاء داخلي نيز وجود داشته باشند . پزودو مناس مالئي و گاهي اوقات اكتينو مايسس پيوژنز ؛ از بافتهاي آلوده جدا شده اند .
تشخيص :
قطعي ترين راه تشخيص هر بيماري جدا سازي عامل بيماري ميباشد . در شكل حاد بيماري مشمشه جداسازي پزودو مناس مالئي از بافتهاي آلوده چندان مشكل نمي باشد . اين باكتري از رشد نسبتاً آهسته و خوبي بر روي اكثر محيطهاي كشت آزمايشگاهي بر خور دار است كه ميتوان سرعت رشد آن را با افزودن گليسرول و خون دفيبرينه اسب به محيط افزايش داد . در صورت استفاده از محيط كشت بلاد آگار بعد از دو روز كلني هائي بشكل مدور ؛ كوچك و برنگ قهوه اي خاكستري ايجاد خواهد شد . پزودومناس مالئي ؛ باكتري گرم منفي ؛ فاقد حركت و از نظر فعاليتهاي بيو شيميائي بسيار ضعيف ميباشد كه همين ويژگيها آن را از پزودومناس پزودومالئي عامل مليوئيدوز تفريق مينمايد . جداسازي جرم از مواردي كه درگير شكلهاي مزمن و مخفي مشمشه ميباشند بسادگي ميسر نبوده و در چنين حالاتي ميبايست از تستهائي همانند تستهاي آلرژيك بمنظور تشخيص بهره جست .
مهمترين و اصلي ترين روش تشخيص بيماري ؛ تست آلرژيك ؛ با تزريق بين جلدي در پلك پائين با مايه مالئين ميباشد . تست ذكر شده از حساسيت و ويژگي نسبتاً بالائي برخوردار است . مايه مالئين مورد استفاده ؛ از پادگني كه از كشت باكتري مشمشه در محيط بويون گليسرينه بدست مي آيد اخذ مي گردد كه تزريق درحيوان سالم بي ضرر بوده ولي در حيوانات آلوده ( راكتور ) سبب تورم و ترشح چرك از گوشه چشم ميگردد .
مقدار مصرف آن 1/0 ميلي ليتر بوده كه از محلول رقيق شده آن با آب فنيكه پنج در هزار كه در اين حالت بنام مالئين فنيكه گفته ميشود استفاده ميگردد .
بمنظور انجام تست بعد از مقيد كردن تك سمي بطريق لواشه زدن لب بالا و يا گوش با يك دست پلك پائين را در بين انگشتان شصت و سبابه ثابت نموده و مشابه تزريق بين جلدي توبركولين تزريق انجام خواهد گرفت .
توجه : بايد توصيه گردد متعاقب تزريق مالئين از هر گونه تمرينهاي آموزشي استرس زا جداً خودداري گردد .
زمان قرائت 48 ساعت پس از تزريق ميباشد هرچند در مواردي ممكن است واكنش مثبت حتي در كمتر از 48 ساعت مشاهده گردد .
تست و قرائت بايد در روز و و در مجاور نور كافي و هواي روشن انجام گيرد و زمان قرائت از 48 ساعت تجاوز ننمايد .
تست به جز در مواقع اضطراري در فضاي سرپوشيده انجام گرفته و دام تا زمان قرائت تحت آن شرايط نگهداري گردد .
كنترل :
متاسفانه اين بيماري واكسن و روش پيشگيري از طريق ايمن سازي ندارد و اهم روشهاي كنترل بيماري عبارتند از :
رعايت شرايط قرنطينه اي كامل و پيشگيري از هر گونه تردد دام . منظور از دام ؛ دامي است كه وضعيت آن از نظر سلامتي دقيقاً مشخص نمي باشد . شايان ذكر است كه هم اكنون تمامي اسبهائي كه توسط كارشناسان سازمان دامپزشكي كشور مورد تست مالئين قرار گرفته اند واجد برگه گواهي سلامت مدت دار مي باشند كه در آن وضعيت سلامتي دام كاملاً مشخص شده است .
انجام تست مالئين بصورت مداوم بفاصله هر 3 هفته تا هنگامي كه جمعيت مورد نظر در 3 تست متوالي هيچگونه موردي از راكسيون مثبت ويا مشكوك نداشته باشد .
جداسازي و اعدام هرچه سريعتر دامهاي رآكتور كه بدين منظوراقدامات بهداشتي زير بايد متعاقب تشخيص دام رآكتور انجام گيرد :
1-وسايل انفرادي و تيمار دام مبتلا بطوركلي سوزانده و معدوم شود .
2-جايگاه اسب با مواد ضد عفوني كننده ( مناسبترين ضد عفوني كننده سود سوز آور مي باشد ) پس از سوزاندن و دفن بهداشتي فضولات و كود ؛ گند زدائي شده و حد اقل بمدت 6 هفته مورد استفاده قرار نگيرد .
3-معدوم نمودن اسب آلوده با توجه به خطرات احتمالي ؛ به گونه اي انجام پذيرد كه تماس با دام به حداقل ممكن برسد .
4-محل دفن لاشه بايستي قبل از معدوم نمودن دام آلوده آماده شده باشد ؛ اين محل بايد بدوراز كانال آب ؛ چشمه ؛ قنات وساير مسيرهاي عمومي باشد .
ببيماري سل در گاو با ايجاد توبركلهاي پيشرونده در اندامهاي مختلف بدن مشخص مي گردد . علاوه بر گاو ، انسان ، بز و خوك نيز نسبت به آلودگي با عامل مسبب سل گاوي حساس بــوده و گوسفنــــد و اسـب نوعي مقاومت طبيعي را نشان مي دهند . در گاو منشا اصلي آلودگــــي گاوهـاي آلوده مي باشــند . ميكــروب سـل از طـريق هــواي تنفســي ، خلط ، مدفــوع ( هم از طريق جراحـــات روده اي و هم از طريق خلط بلع شده از جراحات ريوي ) ، شــير ، ادرار ، ترشحات رحــمي و واژن و همــچنين از طريق ترشحــات عقــده هاي لنـفي باز شده به محيـط دفع مي شود . گاوهـاي با جراحت پيشـرفته بيماري ( كه باسيلها از طريق اين دســته دامها به نوعي با جـريان هواي تنفسي ، پوست يا لومن روده در ارتباط هستند ) انتشار دهنده هـاي مشخص بيـماري هستند . گاوهائي كه در مرحله اول بيماري هسـتند ممكن است قبل از اينكه هر گونه جراحتي نشان دهند ، مايكو باكترياي زنده را از طريق موكوس بيني و ناي خود دفع كنند . در شرايط تجربي 90 روز پس از ايجاد آلودگي ، گاوها ميكروب سل را به محيط دفع كرده اند .
بطور معمول راه ورود ميكروب از طريق تنفسي يا گوارشي است . راه تنفسي دروازه هميشگي ورود باكتـري در گاوهائي است كه در جايگاه بسته ( گاوداري ) نگاهــداري مي شوند . اين راه حتي در گاوهاي موجــود در چراگا هها نيز روش انتقال آلودگي است . ايجاد آلودگي از طريق گوارشـي در چراگاهها بعلت اينكه مدفــوع ميتواند غذا و آب آشاميــدني را آلــوده كند ، محتمل تر است . تحت شرايط طبيــعي آبهاي آشاميدني راكد تا 18 روز پس از استفاده آب توسط يك دام مسلول ، ميتواند آلوده باقي بمانند . البته بايد در نظر داشت كه بنظر نميرسد جريانهاي آب جاري منشا مهم آلــودگي براي گاوهاي موجود در گاوداريهــاي مسير باشد . نوشيدن شير آلــوده بوسيله دامهــاي جوان يكي از روشهاي معمـول انتشار بيماري سل است . آلودگي داخل رحمي ( از راه جفتگيري ) و آلودگي داخل پستاني ( با استفاده از سيفونهاي آلوده پستاني يا از طريق فنجانكهاي آلوده ماشينهاي شيردوش ) از راههايي هستند كه كمتر معمول مي باشند .
در دامداريهايي كه دامها بطور متراكم نگهداري مي شوند احتمال انتقال آ لو دگي بيشتر مي باشد . در گاوهاي گوشتي شدت آلودگي كمتر است كه علت آن وضعيت نگهـــداري آنها مي باشد . با وجود اين هر گاه گاوي مبتلا به گله هاي گوشــتي وارد شود و چنانچه گاوهاي گله از بركه هاي آب راكــد آب بنوشـند ( خصوصا در طي فصول خشك ) ممكن است نسبت ابتلاء در گله فوق بالا باشد . گاوهاي زبو ( براهمن ) در مقايسه با گاوهاي اروپائي در برابر بيماري سل مقاوم تر بوده اما در شرايط نگهداري متراكم تا 60 درصد گاوهاي زبو ميتوانند به بيماري مبتلا شوند .
بزها كاملاً نسبت به عامل سل گاوي حســاس بوده و چنانچه در مجاورت گلــه هاي گاو آلوده قرار گيرند بروز بيـــماري ميتواند تا 70 درصد نيز برســد . گوسفنـــدان بعنوان دامــي مقاوم در نظـــر گرفته مي شود اما تحقيقات انجام شده در نيوزلند نشان داده است كه بيماري سل ميتواند در گوسفندان نيز شيوع داشته باشد بطوريكه تا 5 درصد گله ها را آلوده نمايد .
در اسب بيماري سل بندرت حادث شده كه علــت آن مي تواند به اين دليل باشــد كه اسبها كمتر در معرض آلودگي به باكتري سل هستند . البته نقش مقاومت طبيعي نيز بعنوان علتي ديگر ذكر شده است .
همچنين بيماري سل ممكن است در گوزن ، آهو ، گاوميــ ، شتر ، ميمـــون و ساير حيوانات يك منطقه و همچنين پرندگان حادث شود و همه حيوانات فوق ميتوانند بعنوان منشا آلودگي براي گاو محسوب گردند . در كشور انگلســـتان شيوع بيماري ســـل در گور كنها گزارش شده است و اين حيوانات در اپيدميولوژي بيماري سـل در گاو نقش دارند . در نيوزلند نيز پوسومها وضعيت مشابهــي همانند گوركنهــا را داشته اند . پوســومها نسبت به مايكوباكتريوم بســـيار حساس بوده و بعنوان منشا مهم آلودگي براي گاوها مي باشند .
بيماري سل در تمامي كشورهاي دنيا حادث شده و خصوصـاً در گاوهــاي نژاد شيري حائز اهميت فراوان است . صرف نظر از مرگ ومير ناشي از بيماري سل ، در حيوانات آلوده به مايكو باكتريوم بوويس 25-10 درصد از ميزان توليد شير كاهش مي يابد .
بيماري سل گاوي از نقطه نظر بهداشت عمومي در جوامع انساني نيز حائز اهميت است . راحتي و فراواني انتشار عامل مسبب بيمــاري سـل از حيوانات به انســان ، خصوصاً در محيطهايي كه بيماري سـل گاوي تحت كنترل نميباشد ، ميتواند اين بيـماري را به يك بيـماري مشترك مهم تبديل نمايد . آلودگـي به عامل سل در انسانها بواسطه نوشيـــدن شير آلوده در بچه ها ايجاد مي شود . البته انتقال آلودگـي ميتواند از راه تنفسي نيز صورت ميگيرد . با پاستوريزاسيون شير خطر انتقال آلودگي ميتواند تقريباً بطــور كامل از بين برود . همچنين ابتلاء به بيماري سـل در بين حيوانات باغ وحــش اهميت بعد بهداشـت و سلامت عمومي جوامع انســاني را بيشتر مي سازد .
عامل مسببه سل گاوي مايكو باكتريوم بوويس ( راسته اكتينو ميستال ، خانواده مايكو باكترياسه و جنس مايكوباكتريا ) است . باكــتري فوق در برابر حرارت ، خشـكـي واغلب ضد عفوني كننده ها مقاوم مي باشد . تابش مسـتقيم نور خورشيد ميتواند باعث تخريــب باكتري گردد ( مگر در محيطهاي مرطوب ) . مايكو باكتريوم بوويس در گرما ، رطوبت ميتواند به مدت هفته ها زنده باقي بماند .
مايكو باكتريوم بوويس بطور كلي ساختمــان يك باكتــري را داراست . اما اين باكتـري همانند همه مايكو باكتريومها ديواره سلولي بسيار ضخيمي دارد . عموماً يك مايكوباكتريوم در لايه سطحي خود از يك كپســـول منتشــر ، يك ديواره دو لايه اي و غشاء پلاسمائي تشكــيل شده كه احتمالاً بقاء ميكروب را در محيطهاي نامساعد ( چه در محيط و چه در داخل سلول ميزبان )حفظ ميكند . اجزاء ديواره سلولي خصوصاً اسيد مايكو ليك باعث حفظ رنگـــهائي نظير كربول فوشين بوده و همچنين مقاومت باكتري در هنگام رنگ زدائي بوسيله اسيـــدهاي رقيق را سبب ميشوند . اگر چه بايد دانست اسيد فاست بودن پديده اي نيست كه محدود به مايكو باكتريومها باشــد بلكه در گونه هاي ديگــــري همــاننــد نوكارديا ، كورينه باكــتريوم و رودو كوكوس نيز وجود دارد .
ديواره سلولي مايكو باكتريومها از نظر ساختمان شيميائي تركيبي از پپتيدو گليكان ، آرابينو گالاكتان و اسيد مايكـوليك و همــچنين ليپيدهائي همــانند مايكوزيدهـا ، Cord . Factor و سـولفاليپيدها بوده كه اين اجـــزاء ديـــواره سلولــي در پاتوژنز باسيلهاي سلــي نقــش دارند. ( با اينكه پاتوژنيسيته مايـكوباكتريوم توبركولوزيس بوجــود فاكتورهــاي گوناگون ليپيدي وابسته است اما تا به امروز مكانيسمي كه تــوسط آن باسيلهـاي سلي از فعاليت ليتيك فاگو سيتوز فرار مي كنند ، شناخته نشده است . ) پپتيدو گليكان كه اسكلت ديواره سلولــي را شكل مي دهــد شامــل اسيدN گليسرول موراميك وN استيل گلوكز آمين ( اتصال يافته بوسيله اسيدهاي آمينه ) ميباشد . اين ساختمــان شبكه مانند ( پپتيدوگليكان ) بوسيله آنزيم ليززوزيم شكافته شده و در بيشتر ترشحــات ميزبان حضـــور پيدا ميكند و در نهايت دي پپتيـــد موراميل ( M D P ) توليد شده كه فعاليت ايمونولوژيك قوي دارد . ميزان جزء ليپيدي مايكو باكترياها بالا است و احتمالاً در حدت و ايجاد واكنــش ايمونولوژيك در برابر آلودگي نقشي مستقيم بعهــده دارند . البته بعلت پيچيــدگيهــاي اين ليپيــدها هنــوز مفهومــي درست از نقش و ساختمــان آنها بدست نيامده است . خاصيت هيدروفوبيسيتي ( آبگريزي ) ليپيدهاي موجود در ديواره سلولي ممكـن است نقشي مهم را در مقاومت دهيدراتاسيون و بقاء ارگانيسم در شرايط نامســاعد ايفاء نمايد . ليپيدهاي مايكوباكتريال شامل اسيدهاي مايكوليك ، گليكوليپيدها و واريته هاي ديگر ميباشد . اسيدهاي مايكوليك از اسيدهــاي چرب منشـعب شده و در مايكــو باكتريوم ، نوكارديا و كورينه باكتريوم يافت ميشوند . اما وجــود اختلافــات عمده اي كه در الگـــوهاي اين ليپيدها وجود دارد امكان ايجاد يك سيستم تشخيصي ( بشتر براي مايكو باكتريها ) را بر اساس آناليز ليپيدها بوسيله تكنيك كروماتوگرافي لايه نازك فراهم آورده است . گليكو ليپيدهاي مايكوباكتريومها خصوصاً سولفاليپيدها احتمالاً با حدت باكتري ارتباط داشته اما اين ارتباط ، رابطه اي ساده نيست . ممكن است سولفاليپيد ها مانع از تشـكيل ليزوزوم – فاگوزوم شده و يا ليز باكتــــري در فاگوسيتها را ممانعت كننــد . سولفــاليپيدي بنام Cord Factor ( 6 و6 دي مايكول ترهالوز ) از مايكو باكتريوم بوويس و مايكو باكتريوم توبركولوزيس حدت دار جدا شده و اعتقاد بر اين است كه بطور عمــده بعنوان فاكـتور حدت بوده زيرا بروشني داراي خــواص توكسـيك مي باشد اما عاملـي مهم در ايجاد بيماري نميباشد . از ساير ليپيدها ميتوان موم D هترو ژنوس را نام برد كه در مايكو باكتريوم توبركولوزيس شامل پپتيدو گليكــان بوده اما در مايكو باكتريوم بوويس پپتيدو گليكان كمتري داشته و بيشتر محتوي ليپو پلي ساكاريد است . فعــاليت قوي موم D مربوط به حضـــور دي پپتيد موراميل بوده و توانائي ايجاد گرانولوماس را نيز دارد .
آنتي ژنهاي مايكو باكترياها : محدوده وسيعــي از فراكشـنهاي ( Fractions ) مايكوباكترياهــا ميتـوانند واكنشهاي ايمني همورال و وابسته به سلول را ايجاد كنند . فراورده هاي آنتي ژنيـك ( كه معمـولاً بصـورت محلول مي باشند ) شامــل آنتي ژنهاي سيتوپلاسمـي يا ذره اي هسـتند . استانفورد ( Stanford ) بر اســاس مطالعات خود بر روي آنتي ژنهاي محلول ( با استفاده از تكـنيك ايمنو ديفو زيون ) آنها را به چهــار گروه عمده تقسيم نموده است :
گروه1:آنتي ژنهائي كه بطور معمول در همه گونه هاي مايكوباكتريوم وجود دارند .
گروه 2:آنتي ژنهائي كه محدود به مايكوباكتريوم با رشد آهسته ميباشند .
گروه 3:آنتي ژنهاي موجود در مايكوباكتريوم با رشد سريع و نوكارديا .
گروه 4:آنتي ژنهاي ويژه در گونه هاي معين .
نشان داده شده است كه آرابينو گالاكتان در باسيلهاي سلـي ، در ساير مايكــوباكتريومها ، كورينه باكتريوم و نوكارديا حضور داشـته و يكـي از آنتي ژنهاي مشترك محسوب ميشود و پپتيدوگليكان ( C - مايكوزيدها ) فقط در كلني هاي صاف مايكو باكتريا وجود دارند .
پاتوژنز:
بيماري سل در بدن در طي دو مرحله انتشار مي يابد كه شامل كمپلكس اوليه و انشار بعدي ميباشد . كمپلكـس اوليه شامل ايجـاد جراحت در نقطه ورود ميكروب و همچنين در عقـده لنفاوي موضع مي باشد . معمولاً وقتي ميكروب از راه تنفسي وارد ميشود ايجاد جراحت در نقطه ورود معمـول است . و هنگامي كه راه ورود ميكروب گوارشي باشد در اينصـورت ايجاد جراحت در محل ورود ميكـروب امري غير معمـول است . اگر چه ممكن است جراحاتي در لوزه و دستگاه گوارش بوجود آيد . در بيشتر مـوارد فقط جراحات قابل مشـاهده در عقـده لنفاوي مزانتريك يا صـفاقي معمــول است . پس از گذشت زمــان 8 روز از ورود باكـتري ، كانون اوليه قابل مشاهده بوجـود مــي آيد . كلسيفيكاسيون جراحات در حدود دو هفته بعـد آغاذ ميشود . بزودي كانون نكروتيك پيشرفته بوسيله لنفوسيتها احاطه شده و بدينترتيب دانه سلـي مشخص شكل مي گــيرد . باكتري از كانون اوليه ( كه در نود تا نود و پنج درصــد موارد در گاو دستگاه تنفسي است ) به عقده لنفاوي ناحيه عبور ميكند كه سبب ايجاد جراحتي مشابه در عقده لنفي ميگردد . در گوساله هائي كه با شير آلوده به ميكروب سل تغذيه ميشوند احتمالاً كانون اوليه در عقده هاي لنفاوي مزانتريك يا حلقي ايجاد شده و جراحات كبدي عمدتاً بعنوان انتشار بعدي محسوب ميشود .
انتشار بعدي از كمپلكس اوليه ممكن است سل ارزني حاد را تشكيل داده و بدين ترتيب موجب ايجاد جراحات ندولار مجزا در اندامهاي مختلف بدن گرديده و يا ممكــن است موجب بروز سل مزمن در اعضاء بدن شود . در حالت اخير ممكن است در گيري عقده لنفي ناحيه اتفاق نيافتد . بر حسب محلي كه آلودگـي موضعي مي شود علائم باليني نيز متفاوت بوده اما هميشه بيمـاري بصورت پيشرونده مي باشد . البته همواره حالت توكسمـي پايدار بوجـود آمده و سبب ضعف تدريجي و لاغري و بالا خره مرگ دامها مي گـردد . در گاو ، گوسفند ، اسب و بز بيماري حالت پيشـرونده داشته و در گاو بيماري سل بطور تجربي با تزريق داخل وريدي مايكــو باكتريوم توبركولوزيس ايجاد گشته و علائم ايجــاد شده از پنموني سلـي تحت حاد تا سل عمومي مزمن و پيش رفته بوده است .
علائم باليني :
در برخي از گاوهــاي مبتلا به سـل ارزني ( با جراحات وسيع در بدن ) شكل ظاهـري دام عادي بوده اما لاغري تدريجي ( كه البته ربطي به بيماري ديگر نداشته باشد ) جلب نظر مي كند . تغيير در اشتها و دماي بدن و همچنين وضعيت موهاي پوست ( زبر يا صاف است ) ، آرام شدن تدريجي دام ، درخشاني وشفافيت چشمها از علائم عمومي است كه اغلب پس از زايش مشخص تر ميشوند . در آلودگي ريوي سرفه مزمن به علت برونكو پنوموني ( سرفه آهسته ، كوتاه ، مرطوب كه فشار گلو يا پس از فعاليت ايجاد ميـشود ) وجـود داشته كه در هنگام صبح و در هـواي سـرد بيشتر عارض ميشود . در مراحل پيشرفته كه بخش زيادي از ريه درگير است تنگي نفس توام با افزايش تعداد و عمق تنفس وجود دارد . ابتلاء عقده لنفـي ناي و مدياستن و بزرگ شـدن آنها مي تواند به ترتيب موجب دشـواري تنفسـي و جمع شدن گاز در شكمبه گردد . در بيشتر موارد سل رحمي ناشي از سل عمومي ( ورود ميكرب از خون به رحم ) بوده و ممكن است در باروري دام اثرات نامطلوب داشته باشد و يا چنانچه دام بارور گردد چند ماه پس از باروري سقط جنين حادث ميشود و اگر چنانچه گوساله بطور عادي بدنيا بيايد پس از مدت كوتاهي بر اثر سل عمومي تلف خواهد ميگردد . در گاوهاي مبتلا به سل رحمــي كه بارور نميشوند ممكــن است ترشحـات چركي مزمن ( حاوي تعدادزيادي باسيل سل ) از بدن دام ترشح شود كه اين حالت نسبت به هر گونه اقدام درماني مقاوم خواهد بود . در ورم پستان سلي بافت پستاني سفت و بزرگ شده و اين حالت معمولاً از ناحيه بالائي ( بويژه در قطعـات عقبـي )شروع ميشود . همچنين در آغاز شير از نظر ظاهـري تغيري نداشته اما در مـراحل بعدي دانه هاي ريزي در شير ايجـاد كه پس از مدتـي رسوب ميكند و مايع زلال و كهــربائي رنگ باقي ميماند كه پس از مدتي تنها همين مايع بجاي شير از پستان خارج مي شود .
علائم كالبد گشائي :
در گاو ، گوسفند و بز جراحات مشخصي قابل مشاهـده است . ممكن است گرانولوماس سلي در عقده هاي لنفاوي بخصوص در عقـده هاي لنفاوي برونشيال و مدياستينال و ساير اعضــاء بدن يافت شود . در ريه ها ممكن است آبسه هاي ارزنـي توسعه يافته و منجر به برونكـو پنوموني چركي شود . رنگ چرك از كـرم تا نارنجي بوده و غلظت آن از كرم غليظ تا پنير سفت متغير است همچنين ممكن است ندولهاي كوچكــي در پرده هاي جنب و صفاق مشاهده شود .
در تمام جراحات موضعي سلي ايجاد يك كپسول فيبروزي تحريك شده وجود دارد كه درجه كپســول دار شدن با ميزان رشد جراحت تغيير مـي كند . موارد عمومـي سل با حضـور سل ارزنـي ( جراحات كوچك ، شفاف و ساچمه مانند ) در بيشتر اعضاء بدن و يا بوسيله جراحات ريوي كه بخوبي كپسوله ويا پنيري نشده اند ، مشخص مي شوند . وجود برونكوپنوموني ياپرخونـي در اطراف جراحات ريوي بيشتر مربوط به موارد فعال بيمـاري است . در موارد تورم پستان سلي يا متريت سلي مترشحه بايد به انتشار شديد آلودگــي توجه داشت .
جراحات مزمن در بيماري سل بطور مشخص مجزا و ندولار بوده و محتوي ماده غليظ پنيري برنگ زرد نارنجي مي باشند كه اغلب آهكـي شده و بوسيله يك كپســول ضخيم فيبروزي احاطه شده اند . هرچند كه چنين جراحاتـي نسبت به جراحات باز به ميزان كمتري احتمال آلوده نمودن محيط را دارند اما دامهاي مبتلا به چنين جراحاتي از نظر اينكه ميتوانند منشا آلودگي باشند ، مهم ميباشند .
كنترل بيماري سل
كنترل بيماري سل در سطح گله بر پايه موارد زير استوار است :
1-اخراج دامهاي آلوده از گله : جهت انجام اين كار از تست توبركولين استفاده مي شــود كه در ايـران به روش تست مقايسه اي گاوها را تست سل مينمـايند . بايد توجه داشت كه بايد تمام دامهائي كه سنشان از 4 ماه ميگذرد مورد آزمايش قرار گيرند و آنهائي كه واكنش مثبت دارند به كشتارگاه اعزام گردند . در مورد دامهاي مشكوك بايد پس از گذشت 2 ماه از تست اول ، آزمايش مجددي را انجام داد و چنانـچه در مرحله دوم نيز دامي مشكوك بود به كشتارگاه اعــزام گردد . در تست اوليه بايد بدقت ، آزمـايشات باليني بر روي تمام گاوها صورت گيرد تا اطمينان حاصـل نمود كه مــوارد پيشرفته بيماري كه ممكــن است واكنش منفي نشان دهند ، در گله وجود ندارد .
2-رعايت مقررات بهداشتي : بايد آخور و آبشخور دامها را تميز نموده و با محلول پنج در صــد فنل و يا كرزول ضد عفونـي نمود . همچنين لازم است دامهاي مشكــوك را جهت انجام آزمايش مجدد از بقيه دامها جدا نمود . بايد توجه داشت كه پس از اعدام دامهاي مبتلا ، بيماري سل با ورود گاوهاي جديد و جايگزين وارد گله نگردد . و بايد گاوهـاي جايگزين از گلـه هائي خريداري شوند كه داراي گواهــي سلامت هستند و چنانچه چنين گله هائي وجود نداشته باشد بايد گاوهاي فوق را آزمايش سل نموده و بطور مجزا نگاه داشت و سپس 60 روز بعد مجدداً آنها را تست نمود . تغذيه گوساله هاي جايگزين با شير عاري از ميكروب سل ( پس از پاستوريزاسيون ) يا با شير گاوهاي سالم صورت گيرد . همچنين كارگران گاوداري نيز بايد مورد معاينه قرار گيرند زيرا ممكن است در اثر آلودگـي به مايكو باكـتريوم توبركولوزيس ، واكنش مثبت زود گذري در گاوهاي گله ايجاد نمايند . همچنين انسان ممكــن است بعنوان منشا آلودگي مايكو باكتريوم بوويس نيز باشد .
تست توبركولين :
امروزه در دنيا هنوز هم اساس همه طرحهاي ريشكني بيماري سل روش تست و كشتار ( و در كنار آن مراقبتهاي كشتارگاهي ) است . تست توبركولين به چندين روش انجام مي شود كه شامل موارد زير است :
1-تست بين جلدي منفرد ( Single I ntradermal Test )
2-تست Short Termal
3-تست Stormont
4-تست مقايسه اي يا Comparative Test در هنگام وجود بيماري ين يا واكسيناسيون بر عليه بيماري ين و يا وجود سل مرغـــي يا پوستي ( با عامل مايكـوباكتريومهاي ساپروفيت ) از تست مقـايسه اي استفاده ميشود . گاه بعلت وجود گونه باسيل سل انسـاني ( مايكو باكتريوم توبركولوزيس ) در گاو ، حسـاسيتي در هنگام تست ايجاد مي شود ، يعني گاو بوسيله كارگر مسلول واكنش مثبت پيدا مي كند كه با آزمايش فوق نمي توان اين دو نوع مايكـوباكتريوم ( بوويس و توبركولوزيس ) را از هم تشخيص داد . در ايران اساس طرح مبارزه با سل گاوي استفاده از تست مقايسه اي بين جلدي است .
در رابطه با بيماري سل و تست توبركولين توجه به نكات زير مهم ميباشد :
در رابطه با دامها ، منشا اصلي ايجاد آلودگي گاوهاي آلوده ميباشند و تمام دامهائي كه در برابر تست توبركــولين واكنش مثبت نشان ميدهند توانائي انتشار بيماري به حيوانات سـالم را دارند . معمولاً حساسيت توبركولين در دامها 6 هفته بعد از آلودگـي اوليه و در انسانها 10-2 هفته بعد از آلـودگـي ظاهر ميشود . البته زمان شكل گيري و بروز پديده حساسيت نسبت به توبركولين در انسان و حيوان بعد از ابتلا به عفونت سلي بستگــي مستقيم به تعداد باسيلهاي وارده به بدن و قدرت تكثير آنهــا دارد ، موقعي كه تعداد زيادي باسيل بيماريزا به يك بدن مستعد وارد شود ممكن است ظرف مدت 7-5 روز واكنش ياد شده مثبت شود .
بطور كلي دو گروه از گاوهاي آلوده مهم هستند :
الف :گاوهاي با جراحت پيشرفته بيمــاري كه باسيلهـا از طريق اين دسته دامهـا به نوعي با جريان هواي تنفسي ، پوست يا مجراي روده در ارتباط هستند و اين دسته از گاوها انتشار دهنده هاي مشخص بيماري هستند و ممكن است نسبت به تست توبركولين واكنش نشان ندهند .
ب :گاوهــاي در مـرحلـه اوليه بيمـاري قبل از اينكـه هر گـونه جراحـتي مشـاهده شود ممكــن است مايكو باكتريومهاي زنده را از طريق موكوس بيني و ناي دفع كنند .
واين دسته از گاوها تا6 هفته بعد از آلودگي به تست توبركولين واكنش مثبت نشان نمي دهند .
توبركولين :
بطور كلي عصاره ميكرب سل ( انساني ، گاوي ، مرغي ) توبركولين نام دارد. يكنوع توبر كولين بنام P. P. D ( Purifide . Protein . Derivative ) است . P. P. D به شكل زير تهيه ميگردد :
ابتدا باسيل سـل را در محيطهاي شيميائي كشت مـي دهند و سپس محصـول بدست آمده را بوسيله بخار در اتو كلاو ميكشند . در مرحله بعد حاصل را از صافيهاي مخصوص عبور داده و بوسيله اسيد تري كلرواستيك ته نشين مـي كنند . ماده بدست آمده را بطـور مكــرر شستشو داده و حاصـل را در محلولهاي تامپون تعليق مي كنند . آنچـه بدست مي آيد همان P. P. D است كه در تست توبركولين مـورد استفاده قــرار ميگيرد . هر سانتيمتر مكعب توبركولين P. P. D پستانداري محتوي 2 ميلــي گرم و P. P. D مرغي حاوي 0.5 ميلــي گرم پروتئين خالص است .
واكنش تست توبركولين :
در اينجا لازم است در ابتدا مروري اجمالي بر ساختمان پوست داشته باشيم .
ساختمان پوست :
پوست از سـه لايه تشكيــل شده است كه شامل اپيدرم ، درم و هـيپودرم مي باشد . اپيدرم از خارج بداخل شامل طبقه شاخي ( كراتين ) ، طبقه شفاف ( ماده كراتيني داراي سلولهاي پهن و فشرده فاقد هسته ) ، طبقه دانه دار ( 6-2 رديف سلول لوزي شكل وهسته دار ) ، طبقه خاردار ( چندين رديف سلول چندضلعي و بي قاعده وهسته دار ) ، طبقه زايشي ( شامل يك رديف سلول استوانه اي كوتاه ) ميباشد . درم از خارج بداخل شامل طبقه پردي ( شامل بافت همبند سست داراي رشته هاي كلاژن و الا ستيك ، سلولهاي فيبروبلاست و ماكروفاژ و ماست سل ، عروق خوني و اعصاب زياد ) و طبقه مشبك ( شامل بافت همبند سخت غير منظم داراي رشته هـاي كلاژن بيشتر و عروق خونـي كمتر ) است . هيپودرم از بافت همبندي ( داراي رشـته هاي الاستيـك و كلاژن و مقـادير زيادي بافت چربي و همـچنين عــروق خوني و لنفي و اعصاب و غدد عرق ) تشكيل شده است .
تزريق توبركولين بايد در ناحيه درم ( بين جلدي ) صورت گيرد . پس از تزريق در ظرف مدت 24 تا 72 ساعت واكنش ازدياد حساسيت تيپ تاخيري ( نوع 4 ) اتفاق مــي افتد . بدين شكل كه پس از تزريق آنتي ژن ( P . P . D ) در ناحيه بين جلد ( درم ) ، T سلهــاي حسـاس گــردش خـون ( در دام آلـوده ) با P . P . D تزريقي تماس يافته و نوعي واكنشهــاي ايمو نو لوژيك متوالي اتفاق مـي افتد كه هـجوم ( نفوذ ) لنفوسيتها و ماكــروفاژها را به محل تحريك آنتي ژنيـك به اوج خود مي رساند . اين هـجوم در يك دوره زماني 24 تا 72 ساعت اتفاق مي افتد . مراحل مختلف اين واكنشها بشرح زير است :
همانطور كه در ساختمان پوست شرح داده شد در ناحيه درم سلولهــائي بنام ماست سـل و ماكروفاژ وجود دارد كه نقش عمده اي را در تكوين واكنشهاي ايمنو لو ژيك ايفاء مي كنند بدين ترتيب كه پــس از تزريق P . P . D در ناحيه درم ، ماست سلهاي موجود در اطراف محل تزريق ، دانه هاي متاكروميزيا ( موكــوپلي- ساكاريدهاي سولفاته بصورت هپارين ، هيستامين و در برخي حيوانات سروتونين ) خود را آزاد كرده و در نتيجه باعث انبساط عــروق و افـزايش نفـوذ پذيري آنها مي شـوند و در نهايت اين عمــل باعث مي شود تعدادبيشتري T سل از عروق بطرف محل تزريق مهاجرت كنند . همچنين قرمزي و تورم سفت و سخت در محل تزريق ايجاد مي شود . اين عمل 24 تا 48 ساعت بعد از تزريق اتفاق مي افتد .
همچنين پس از تزريق P . P . D در ناحيه درم ، آنتي ژن تحت تاثير پديده فاگو سيتوز ( بيگانه خواري ) ماكروفاژها قرار مي گيرد و توسط اين سلولها هضم وتخريب مي شوند . جهت انجام اين عمل ماكروفاژ در مجاورت آنتي ژن قرار گرفته و به آن مي چسبد . چسبيدن بطــور مستقيم يا غيـــر مستقيم يعني با دخـالت گــيرنده يا رسپتورهاي عامل كمپلـمان و آنتي بادي انجام مي گيرد . به اين ترتيب كه عامل مكمل و پادتن ( I Gg ) موجود در محيــط ، سطح آنتـي ژن را مي پوشانـند و در اين حالت توسـط رسپتورهاي عامـل كمپلمان و آنتــي بادي گــرفتار مي شوند . سپس با پديده آندو سيتوز ، آنتي ژن در داخل فاگــو زوم بدام مي افتد . در مرحله بعد كيسه هاي ليزوزومي اطراف فاگو زوم را گرفته و غشائي ( Fusion ) بين فاگو زوم و ليزوزوم ايجاد شده تا فاگــو ليزوزوم شكـل گيرد . به اين ترتيب آنزيمهـا بر روي آنتي ژن ( يا باكتري ) ريخته شده و آن را متلاشي مي كنند 0
علاوه بر اين ماكروفاژها اولين مرحله از شناخت آنتي ژن را به عهده داشته و بعد از مراحـل ديگر پاسخ ايمني شكل مي گيرد . به اين ترتيب كه ماكــروفاژها آنتي ژن را با تمـاس مستقيم به لنفوسيتهـاي T عرضه مي كنند و پس از آن همه فعاليتها مستقيماً توسط اين سلولها شروع مي شود . جهت عرضه آنتـي ژن توسط ماكــروفاژ ابتدا آنتي ژن توسط ماكــروفاژ بلع شده ( قبلاً در اين ارتباط توضيح داده شـده است ) و سپس ماكروفاژ آن را خرد مي كند و بخشي از اين آنتي ژن را كه شامل 12-6 اسيد آمينه است در جايگاهي بنام شكاف ( Cleft ) در ملكول MHC جاي داده و ماكروفاژ در تماس مستقيم با T . cell قرار مي گـيرد . به اين ترتيب ماكروفاژ آنتي ژن را به T . cell عرضه مي كند . از طرف ديگر در سطح لنفوسيتهاي T نيز گيرنده هاي زيادي وجـود دارد كه يك نوع آن بنام T . C . R ( T . Cell . Receptor ) ، قادر به اتصال با آنتــي ژن عرضه شده است . T . C . R گليكــو پروتئينــي با وزن ملــكــولي 50-40 هــزار دالــتون و از خانــواده ايمنوگلبولينها است و از دو زنجيره ( بتا ، آلفا يا گاما، دلتا ) تشكيل شده و داراي دو بخش Constant يا ثابت ( C ) و Variable ( V ) يا متغير مي باشد . اما T . C . R خــود در كنار ملكـولي بنام CD3 ( كه در سطــح T . Cell است ) و به كمك M . H . C مي تواند آنتي ژن را بشناسد . بنابر اين در مجموع وقتي MHC/Ag به CD3/TCR متصل شود ابتدا آنزيمــي در غشاء بنام فسفـو دي استراز فعال مي شــود . فعال شدن اين آنزيم باعث مي شود فسفاتيديل اينوزيتول دي فسفات تحـريك شود و به دو مجمـوعه بنام دي آسيل گليسـرول و اينوزيتول تري فسفـات ( به اينوزيتول دي و بعد اينوزيتول مـنو فسفـات تبديل شـود ) تبديل مـي شـود فسفاتيديل اينوزيتول باعث مي شود معبر ( يونوفر ) Ca ++ در داخل غشاء باز شـــود و ديگر اينكه كلسيـم موجـود در رتيكـولو آندوپلاسميك را آزاد مـي كند . دي آسيل گليسرول آنزيم پروتئيــن كيناز C را فعـال مي كند كه باعث افزايش ورود كلسيم درداخل سيتوپلاسم مي شود . افزايش ميزان Ca ++ باعث فعال شدن گروهي از پروتئينها مي گردد كه امكـان نسخه برداري ( Transcription ) از روي گروهي از ژنها ( از جملـه ژن گاما ، انترفرون ، اينترلوكينها و … ) را فراهم مـي آورد و بدينترتيب مـواد نامبرده فوق توليد مـي شوند . هر يك از اين واسطه هاي توليد شده به نوبه خـود وارد عمل شده و بدين ترتيب باعث هجوم لنفوسيتها و ماكرو فاژها به محل تزريق مي شوند . تماس سيستم ايمني با آنتي ژن باعث مي شود آزاد شدن اين فراورده هاي حلال ادامه يابد .